همانطور که می دانیم فعلی دارای سه حالت ماضی، مضارع و امر می باشد(به جز انواع آن که هر یک دارای مجموعه های جداگانه ای است) که بر هر یک از آن ها قواعدی مترتّب است، فعل ماضی معلوم ثلاثی مجرد از مصدر گرفته می شود. برای گرفتن آن از مصدر باید حرف زائد مصدر را- اگر دارای حرف زائد است- حذف کرده و سپس فاءالفعل و لام الفعل را مفتوح و عین الفعل را متحرّک نمود (نوع حرکت عین الفعل در ماضی هر مصدر سماعی است) بنابراین ماضی ثلاثی مجرد معلوم بر یکی از این سه وزن است:
فَعَلَ، فَعِلَ، فَعُلَ مانند: ذهاب- ذَهَبَ / علِم - عَلِمَ / حُسن- حَسُنَ
هر کدام از سه وزن فوق، خود «صیغه ی اول»است؛ سایر 13 صیغه را از صیغه ی اول می گیریم به گونه ای که مجموع آن ها به صورت زیر درآید:
فَعَلَ فَعَلَت فَعَلتَ فَعَلتِ فَعَلتُ
فَعَلَا فَعَلَتا فَعَلتما فَعَلتما فَعَلنا
فَعَلوا فَعَلن فَعَلتُم فَعَلتُنَّ
صرف صیغه های دو وزن دیگر (فَعِلَ و فَعُلَ) نیز به همین شکل است.
اکنون به حالات فعل ماضی می پردازیم؛
فعل ماضی در زبان عربی از جهت معنی چهار گونه است:
1) ماضی مطلق 2) ماضی نقلی 3) ماضی بعید 4) ماضی استمراری
ماضی مطلق:
ماضی مطلق همان ماضی ساده است که پیش از این درباره ی آن سخن راندیم؛ ماضی مطلق منفی را به دو شکل می توان ساخت:
1) با آوردن «ما» یا «لا» ی نافیه بر سر فعل ماضی مانند: ما ذهب علیٌّ (علی نرفت)
2) با آوردن «لم» که حرف نفی و جزم است بر سر فعل مضارع مانند: لم یذهب علیٌّ (علی نرفت)
ماضی نقلی:
ماضی نقلی فعلی است که بر وقوع کاری در زمان گذشته و در موردی که اثر آن تا زمان حال باقی باشد، دلالت می کند. ماضی نقلی از ترکیب «قد» با ماضی مطلق ساخته می شود مانندک «قد ذَهَبَ علیَّ» (علی رفته است)
منفی آن نیز از ترکیب «لمّا» که حرف نفی و جزم است، با فعل مضارع ساخته می شود مانند: «لمّا یذهَب علیُّ» ( علی هنوز نرفته است)
تمرین: به انواع فعل ماضی در آیات و جملات زیر دقت کنید:
- و ما أهلکنا من قَریَةٍ إلّا و لها کتابٌ معلوم (هجر / 4)
ما أهلکنا: فعل ماضی منفی مطلق
- و ما أرسلنا قبلک إلّا رجالاً نوحی إلیهم فاسئلوا أهل الذّکر أن کنتم لا تعلمون (انبیا / 7)
ما أرسلنا: فعل ماضی منفی مطلق
- وسیعلم الذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون (شعراء / 227)
ظلموا: فعل ماضی مطلق
- لمّا أدخل الدّار ولکن إستقبلّینی و رحَّبَ بی أخواتی
لمّا أدخل: فعل ماضی نقلی
- جَفَونی و لم أَجفُ الأخلّاء إنّنی لِغَیر جمیلٍ من خلیلیَّ مُهمل
لم أجفُ: فعل ماضی منفی مطلق
- کیف مجد البلاد نَبنیه إن لَم یک فینا رأیٌ و فینا ثبات
لم یک: فعل ماضی منفی مطلق
- إذ أنت لَم تَعرف لنفسک حقَّها هواناً بها کانت علی الناس أهوانا
لم تَعرِف: فعل ماضی منفی مطلق
- کلّ أنسان اَلزَمنا. طائر فی عنقه و نخرج له یوم القیمامة کتاباً یلقاه منشورا (اسراء / 13)
ألزمنا: فعل ماضی مطلق
- و إن أحدٌ من المشکرین استجارک فأجرِه (توبه / 6)
إستجار: فعل ماضی مطلق
- وقرآناً فرقناه لتقرأه علی النّاس علی مُکثٍ و نزَّلناه تنزیلا (اسراء / 106)
فرقنا نزّلنا: فعل ماضی مطلق
- کان الشهوع و قد أظهرت من النّار فی کلّ رأس سنانا
قد أظهرتک: فعل ماضی نقلی
- تجلّدتُ حتی قیل لم یعرُ قلبه من الوجد شیءٌ قلتُ: بل أعظم الوجد
تجلّدتُ: فعل ماضی مطلق
قیل: فعل ماضی مطلق (مجهول)
لم یعرُ: فعل ماضی مطلق منفی
قلت: فعل ماضی مطلق
ماضی بعید:
بر تحقق کاری در گذشته دلالت دارد که اثر آن از بین نرفته است.
این فعل از ترکیب فعل «کان» با فعل ماضی ساخته می شود مانند: علیٌّ کان ذَهَبَ (علی رفته بود)،
گاهی قبل و یا بعد از فعل «کان» حرف «قد» نیز آورده می شود مانند: «علیّ قد کان ذَهَبَ» یا «علی کان قد ذهب»
و گاهی اسم را بین کان و فعل ماضی می آورند و می گویند: «کان علیٌّ ذهب»
منفی این فعل با آمدن «ما» ی نافیه بر سر کان ساخته می شود مانند: «علیٌّ ما کان ذهب» (علی نرفته بود)
ماضی استمراری:
ماضی استمراری فعلی است که بر وقوع مستمر کاری در گذشته دلالت می کند،
این فعل با آمدن فعل «کان» بر سر فعل مضارع ساخته می شود مانند: «علیٌّ کان یذهبُ» (علی می رفت) و گاهی بین کان و فعل مضارع یک یا چند کلمه فاصله می شود مانند: «کان علیٌّ یذهب»
منفی ماضی استمراری با آمدن «ما» ی نافیه بر سر «کان» یا «لا» ی نافیه بر سر فعل مضارع ساخته می شود مانند: «ما کان علیٌّ یذهبُ» (علی نمی رفت)
تمرین:
- کنتُ قرأت فی بعض الصّحف أنّ امرأة ولدت طفلاً برأسین، لم یلبث أن مات حین رأت عیونه الأربع النور.
کنتُ قرأتُ: فعل ماضی بعید
لم یلبث: فعل ماضی مطلق منفی
ولدت: فعل ماضی مطلق
رأت: فعل ماضی مطلق
- کانوا لایتناهون عن منکرٍ فعلوه (مائده / 79)
کانوا لایتناهون: ماضی استمراری
- کانوا قلیلاً من الّلیل ما یهجعون (ذاریات / 17)
کانوا مایهجعون: ماضی استمراری
- کنت رأیت رجالاً یولدون برأسٍ واحد ولکنّ لهم وجیهن إثنین، رأیتهم یزحفون علی أنوفهم یمرّغونها بتراب الزلفی، فکل کبیر حبیب إلیهم و کلّ ذی نفوذ مولی علیهم، کانوا أداروا. لسانهم الواحد بالمدیح یصوغونه لک و الشتیمة کانوا یصبونها علی خصمک، حتی أذا صرفتهم هرعوا ألی الذین کانوا فندهنیهة طعنوا عیه، فأداروا وجههم الآخر إلیه و أدارو السانهم الثانی فیک!
کنت رأیت: فعل ماضی بعید
رأیت: ماضی مطلق
کانوا أداروا: ماضی بعید
هرعوا: ماضی مطلق
کانوا طعنوا: ماضی بعید
کانوا یصبون: ماضی استمراری